bahare's review against another edition

Go to review page

4.0

نوآوری نویسنده برای تصویر کردن دنیای یک نابینا واقعا جای تحسین داشت. دختر در پنج سالگی بینایی را از دست داده و حال که نابیناست دنیا را براساس رنگ های محدودی که به یادش مانده تفسیر می‌کند و به بوها و صداها بار معنایی نسبت می‌دهد.

فضاسازی کتاب هم منحصر به فرد بود، با در نظر گرفتن این مطلب که نابینایان حس بویایی و شنوایی قوی تری دارند پرداخت نویسنده به صدا و بوی گیاهان از این نظر همذات پنداری با نابینا رو آسان تر کرده.


برخی جملات کتاب ارزش تامل دارند و به عنوان اولین کتاب یک نویسنده، کتاب خوبی بود. برخی دوستان پایان بندی کتاب رو مناسب نمی دونستند. اما به نظرم پایانی که نویسنده در نظر گرفته کاملا منطقی بود، این نکته رو باید در نظر گرفت که راوی ۱۷ سال از دنیای بیرون جدا شده و تحت تاثیر اموزه های مادر، در یک دنیای رویاگونه به سر می برده. شیزوفرن شدن و اضمحلال روحی در شرایط او، هیچ دور از ذهن نیست.

elle_tea's review against another edition

Go to review page

4.0

من دیر سراغ این کتاب اومدم و گفتنی‌ها گفته شده.
ولی خب صرفا جهت ثبت شدن مینویسم: کتاب به مراتب بهتر از اون چیزی بود که انتظار داشتم. توصیفات، فضاسازی، روایت، پرش‌های زمانی و... همه‌شون فوق‌العاده بود. مشخص بود نویسنده کتاب رو با دقت نوشته، برای استفاده از هر عنصری فکر کرده و جملاتش رو دقیق انتخاب کرده. و چه قلم قدرتمندی داره. من کاملا آماده بودم به این کتاب پنج بدم ولی خب مثل اکثر خواننده‌ها با پایان‌بندیش چنان غافلگیر شدم که ستاره‌ها از دستم افتادن. راستش اینطور نبود که از پایان‌بندی داستان خوشم نیاد، به نظرم روی داستان می‌نشست فقط نویسنده خیلی عجولانه کتاب رو تموم کرده و تضاد شدیدی بین فضای آرامش بخش و قشنگ ابتدای کتاب و صفحات تاریک و مالیخولیایی آخرش به وجود آورده بود.

nadiandr's review

Go to review page

5.0

خیلی از گوش دادن به کتاب صوتیش لذت بردم و اگر در شرف انجام این کار هستید لطفا از تصاویر کتاب غافل نشید که خیلی جذابن
از اون کتابهاست که هرچی قبل شروع ازش کمتر بدونید بهتره
شاید مثل من باورتون نشه نویسنده‌های کشورمون چقدر هنوز می‌تونن خوب باشن(اینکه تجربم از نویسنده های جدیدتر در حد م.مودب پور بوده هم بی‌تاثیر نبوده)
حتما هم از هماهنگی رنگ و بوی کتاب،اسمش و اسم نویسنده لذت خواهید برد

some1whoreads's review

Go to review page

dark reflective slow-paced
  • Plot- or character-driven? Character
  • Strong character development? No
  • Loveable characters? No
  • Diverse cast of characters? No
  • Flaws of characters a main focus? Yes

1.0

nadiandr's review against another edition

Go to review page

5.0

خیلی از گوش دادن به کتاب صوتیش لذت بردم و اگر در شرف انجام این کار هستید لطفا از تصاویر کتاب غافل نشید که خیلی جذابن
از اون کتابهاست که هرچی قبل شروع ازش کمتر بدونید بهتره
شاید مثل من باورتون نشه نویسنده‌های کشورمون چقدر هنوز می‌تونن خوب باشن(اینکه تجربم از نویسنده های جدیدتر در حد م.مودب پور بوده هم بی‌تاثیر نبوده)
حتما هم از هماهنگی رنگ و بوی کتاب،اسمش و اسم نویسنده لذت خواهید برد

chadinguist's review against another edition

Go to review page

4.0

برای خوندن از نویسنده‌های ایرانی معاصر همیشه شک و تردید دارم. نظرات مخالف و موافق این کتاب رو خوندم، سبک-سنگین کردم و در نهایت به خاطر عنوانی که وسوسه‌م میکرد تصمیم گرفتم از روی کتابخونه بی‌نهایت طاقچه بخونمش. در کمال تعجبم، از جمله‌ی اول تا جمله‌ی آخر، کلمه به کلمه فهمیدمش و عمیقا باهاش ارتباط برقرار کردم. جایی حس میکردم الانه که قلبم بترکه و جایی دلم میخواست نویسنده رو ساعت‌ها بغل کنم.

داستان در مورد جهان‌ درونی و ذهنی دخترکی نابیناست. انگار درون ذهنش نشستیم و به قلبش گوش میدیم. ریویو روی گودریدز و اپ‌های کتابخوان‌ در مورد این کتاب فراوونه. من چیز بیشتری ندارم بگم. صفحات آخر نفسم بند اومد و قلبم از اون همه حجم درد هنوز به شدت میزنه. و اینها همه یعنی نویسنده کارش رو به درستی انجام داده. و سوالی که میخورَدَم اینه که نویسنده در خودش چقدر و تا کجا درد داشته که اینطور نوشته؟
همین.


پ.ن.
منظورم از نویسنده «معاصر»، به قول یکی از دوستان گودریدزی‌، نویسنده‌های بعد انقلاب بود

پ.پ.ن.
برای تطابق کتاب ‌ها و انتظاراتمون، خوبه که حتما به ژانرش دقت کنیم.
این کتاب، داستانی نیست که توی یه عصر پاییزی قشنگ که کار خاصی ندارین و میخواین چند ساعتی حس خوب بگیرین از کلمات، خونده بشه. به ژانر کتابامون توجه ویژه کنیم. این باعث جلوگیری از بی‌انصافی در نقد میشه.

mornings_with_books's review against another edition

Go to review page

3.0

آدم‌ها وقتی می‌نویسند چیزهای نادیدنی درونشان را هم‌ می‌زنند و از دلشان چیزی در می‌آورند که قابل دیدن است

yekgane's review against another edition

Go to review page

2.0


اگر خواهی که با من بیایی، سپس من بیا.


از جمله‌ی آخرین کتاب بازمانده‌ی بوعلی


هایلایتر خوش‌رنگتون رو بردارید (امیدوارم عادت داشته باشید به خط خطی کردن کتاب) و کتاب رو شروع کنید.
جمله‌های زیادی هایلایت خواهند شد.
جمله‌ها زردن؟ قطعا نه.
جملاتی هستن که بیشترمون دوستشون خواهیم داشت و برای مشخص کردنش باید بگم اصلا هم شباهتی به جملات هایلایت شده‌ی کتاب کیمیاگر ندارن و مجدداً تاکید میکنم، واقعاً خوبن.

اما کتاب رو برای جملات زیباش میخونیم؟

سوالی که اگه جوابتون بهش مثبته، خوندن این کتاب رو بهتون توصیه می‌کنم.

کتاب با ایده‌ی خوبی شروع میشه، دختری که تو کودکی نابینا شده، تجربه و خاطرات کمرنگی از دیدن داره و سال‌ها با تجربه‌ی دنیای تاریک و در عین حال، پر از قدرت بو و لمس و صدا، زندگی می‌کنه.

ایده‌ی قشنگ، خوب پرداخته نمیشه و لابه‌لای همین احساسات گنگ و عجیب دختر، داستان خراب میشه‌.

اما هر چقدر نویسنده شخصیت دختر (مرکزیت داستان) رو خوب نساخته، باید بگم مادر تحسین برانگیز بود.

و

یک ستاره بیشتر برای مادر.

عجیبه شخصیت فرعی داستان اونقدر خوب باشه که کتابِ نه چندان خوبمون به خاطرش یک ستاره بیشتر بگیره.

مادر اگه یه روز بیاد کنارم و پای صحبتش بشینم، شاید قشنگ‌ترین قصه‌ی نصفه و نیمه‌ی زندگیم رو بسازه، حاصل برشِ یه قطعه از زندگی یک آدم که شگفت‌انگیزه.

مادر خیلی کتاب خونده. جای کتاب‌ها تو کتابخونه‌ی بزرگش ثابته؛ کافکا‌، بورخس، نیچه و... خیلی زیبا چیده شدن تو کتابخونه‌اش و حتی جای خالی کتاب‌ِ سوخته‌ی بوعلی سینا هم تو کتابخونه‌اش دیده میشه و قطعاً حرف‌های قشنگی برای گفتن داره.
کاش کتاب از مادر قصه‌ی نصفه نیمه می‌ذاشت.
آروم آروم مادر تبدیل میشه به زنِ دنیا دیده‌ای که کوله‌بار تجربه‌اش خیلی سنگینه، اونقدر سنگین که خاطرات جهانگردیش، ریسک‌های خطرناک، گشت و گذار تو فرانسه و... رو گوشه‌ی خونه گذاشته و الان با گیاه دارویی، پماد و جوشونده و هزارتا چیز دیگه درست می‌کنه.

مادرِ قشنگِ پرتجربه که با دختر نابیناش زندگی می‌کنه، دخترش رو تمام این سال‌ها گوشه‌ی خونه نگه می‌داره.
دختر که میخواد خونه رو ترک کنه، بهش آزادی میده و شروع می‌کنه به تعریف کردن از خطرات بیرون از خونه، درد، رنج، آدمهای بد و زشت. (قصه‌ی تلخ و آشنا)
مادر، به اندازه‌ی حرفاش قشنگ نیست، خیلی خودخواهه اما شخصیتش با جزییات و خیلی قشنگ توصیف شده و شاید اگه کتاب حول محور مادر می‌چرخید، و از خیر جملات قشنگ که کتاب رو به تعداد چاپ بالاتری می‌رسونن می‌گذشت و محتوا رو پربارتر می‌کرد، برای من کتاب بهتری بود.


پی‌نوشت اول: نفرتم از طب سنتی رو تو امتیاز و این نوشته لحاظ نکردم.

پی‌نوشت دوم: کتاب صوتیش رو از طاقچه و با صدای گرم نگار جواهریان شنیدم که باعث شد بتونم تا انتها ادامه بدم.

پی‌نوشت سوم: همزمانی عجیب کتاب با اردی‌بهشت زیبای ۱۴۰۱ و شنیدن در مسیرِ بیمارستان چشم الزهرا

nima_nimble's review against another edition

Go to review page

2.0

Meh...
آشوبی که در جهان ذهنی محدود دخترک می‌گذره روی همۀ داستان سایه انداخته و گویی به جای اینکه قرار باشه خط داستانی پی گرفته باشه تنها قراره چند صباحی درگیر دلمشغولی‌های دخترک باشیم.
سفر به کاشان که مثلا قرار است نقطه عطفی باشه و سیر داستان رو متحول بکنه فقط کاری که میکنه اضافه کردن آشفتگی بیشتر به روند داستانیه که در نهایت هم اصلا راضی‌کننده تموم نشد.

koohesefid's review against another edition

Go to review page

3.0

سمی‌ترین کتابی که خوندم تا به این جای کار. بخوام به زبان نویسنده بگم کتاب مزه‌ی تند تلخ می‌داد مثل آبجویی تلخ. کتاب توصیفات جالبی داره ولی روند کندی داره. فضاش سیاه، آزارنده و وهم آلوده. خوندنش رو به هیچ بنی بشری مخصوصا کسانی که دچار افسردگی هستن توصیه نمی‌کنم ولی نویسنده قلم توانایی داره.